لبهایش را رویهم فشار داد و نفسش را عمیق بیرون فرستاد.
بغض گلویم را چنگ گرفته بود، هوا برای نفس کشیدن نداشتم
و نمیخواستم آنلحظه، قطرههای اشک روی گونهام رد بیندازد. شیشهی ماشین را پایینتر
کشیدم. باد سرد تنم را لرزاند و خیسی چشمهایم را خشک کرد سریع سرم را بهطرفش چرخاندم.
دستش روی فرمان مشت شده بود.
سال انتشار | 1399 |
ناشر | نشر360درجه |
محصولات بازدید شده